اين كار راهرفتن روي لبهي تيغ است. بايد حواست به همهچيز باشد؛ خيال و تصوير و مضمون و اصول و قواعد و تازگي و نوآفريني و... خلاصه بايد مثل بندبازي ماهر كه بيترس از افتادن، همگان را غرق لذت و حيرت ميكند، به فراز و نشيب مسير واقف باشي.
شايد بهترين انتخاب و درستترين كار در قدمهاي نخست رعايت اعتدال باشد و اين يعني نه سادهانگاري بيش از حد، نه درهم بافتن كلمهها و بهكارگرفتن تصويرهايي كه سنخيتي با حال و هواي نوجواني و دنياي نوجوان ندارد. اين شعر فائزه فرزانه از خرامه را بخوانيد:
درخت
بهترين نشانهي خداست در زمين
به خاطر همين
بهار ميزند به شاخههاش
مُهر سبز صدهزارآفرين
اولين چيزي كه اين شعر به مخاطب ميدهد، لذت حاصل از يك كشف جديد است. اين كشف با عوالم نوجواني فاصله ندارد و كاملاً محسوس و دستيافتني است؛ تخيل زيبا، تصوير، ريتم و قوافي و... همه و همه در خدمت شعرند. كلمهها بيكم و كاست و درست و بهقاعده سر جايشان نشستهاند.
اين نمونهاي از شعر نيمايي بود. حالا يك شعر سپيد بخوانيد از هليا معيريفارسي از لاهيجان:
روزي ميآيد
كه زمان ميخوابد
و ما پاورچينپاورچين
ميرويم تا به ابد!
حرفي كه اين شعر دارد، تركيب متناسبي از خيال و واقعيت است. هم زيباست، هم قابلفهم.در آوردن كلمهي پاورچين نوعي شيطنت دلچسب نوجوانانه پنهان است. هليا درازگويي نكرده و از آوردن تصويرهاي غيرلازم و حرفهاي اضافه خودداري كرده... اين يكي از مهمترين اصول شاعري است. ولخرجي در مصرف كلمهها يا خسّت به خرجدادن در استفاده از آنها، هر دو به شعر لطمه ميزنند.
آخرين كار شعر سپيدي است از زهرا نوراني از تهران:
در خانوادهي ما
غرقشدگي ارثيست
مادربزرگ
در عكسهاي جوانياش غرق شد
مادر
ميان ظرفهاي نشُسته
من
در آبي چشمان تو...
نگاه زهرا تازه و متفاوت است. شروع شعر با غافلگيري همراه است و در ادامه گرهها يكييكي باز ميشوند. تصويرها كاملاً آشناست و مخاطب براي ارتباطگرفتن با اثر دچار مشكل نميشود. در پايان شعر با يك حس عاطفي مواجهيم كه در عين اغراقآميزبودن، پذيرفتني است. شاعر با استفاده از زنجيرهي درست تصاوير و كلمات هماهنگ، مثل غرقشدگي و آبي(كه يادآور درياست) شعر را با هنرمندي از كليشهايشدن نجات داده است. حتي غرقشدن در عكسهاي جواني يا در ظرفهاي نشسته هم چفت و بست محكمي دارند.
در مجموع آنچه در هرسه شعر بالا موج ميزند بهرهمندبودن از جوهر شعري است كه به مخاطب لذت ميدهد.
نظر شما